شعر حافظ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما از حافظ
شعر حافظ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما از حافظ

شعر حافظ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما از حافظ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفته‌ست در […]

شعر حافظ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما از حافظ

شعر حافظ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما از حافظ

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون

روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم

کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است

عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد

زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی

آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش

رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

شعر حافظ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما از حافظ