دل نوشته بلند و زیبای نمی دانم های من
دل نوشته بلند و زیبای نمی دانم های من

دل نوشته بلند و زیبای نمی دانم های من نمی دانم آخر تکلیف این سکوت چه می شود؟ نمی دانم غبار این تنهایی چرا بر دل من نشسته است؟ نمی دانم من چرا اینم؟ چرا آن نیستم؟! نگاه می کنم به اطرافم … چرا نمی دانم های من یک جا جمع شده است؟! چرا باید […]

دل نوشته بلند و زیبای نمی دانم های من

دل نوشته بلند و زیبای نمی دانم های من

نمی دانم آخر تکلیف این سکوت چه می شود؟

نمی دانم غبار این تنهایی چرا بر دل من نشسته است؟

نمی دانم من چرا اینم؟

چرا آن نیستم؟!

نگاه می کنم به اطرافم …

چرا نمی دانم های من یک جا جمع شده است؟!

چرا باید بگویم که نمی دانم؟

کاش می شد که بدانم …

دلم می خواهد از همه چیز سر در بیاورم ،

از راز چارقد گل دار خانجون

که چرا اینگونه آنرا درست کرده اند …

و همینطور از تسبیح درشت آقا بزرگ

که به راستی چرا انقدر درشت است …

دلم می خواهد بداند چرا وقتی که می خواهم بخوابم ، نمی دانم هایم دو چندان می شود.

چرا باید به خودم جواب دهم

هی بگویم نمی دانم

نمی دانم

نمی دانم

نمی دانم های من اندک اندک بسیار شد …

وانگه دریا شد !

دریای نمی دانم هایم کنون دریایی ست برای خود

نمی دانم چرا نمی دانم …!

کاش می شد که بدانم !

اثری از feedback

دل نوشته