داستان کوتاه و خنده دار ماجرای مرد اصفهانی و جهانگرد انگلیسی
داستان کوتاه و خنده دار ماجرای مرد اصفهانی و جهانگرد انگلیسی

داستان کوتاه و خنده دار ماجرای مرد اصفهانی و جهانگرد انگلیسی نمکستان» این داستان کوتاه ماجرای مرد اصفهانی و جهانگرد انگلیسی است که در اصفهان اتفاق می افتد. امیداوریم از خواندن آن خنده بر لبانتان نقش ببند. یک سیاح انگلیسی که برای بازدید از آثار تاریخی به اصفهان رفته بود، یکی از اهالی آن شهر […]

داستان کوتاه و خنده دار ماجرای مرد اصفهانی و جهانگرد انگلیسی

داستان کوتاه و خنده دار

نمکستان» این داستان کوتاه ماجرای مرد اصفهانی و جهانگرد انگلیسی است که در اصفهان اتفاق می افتد. امیداوریم از خواندن آن خنده بر لبانتان نقش ببند.

یک سیاح انگلیسی که برای بازدید از آثار تاریخی به اصفهان رفته بود، یکی از اهالی آن شهر را برای راهنمایی خویش انتخاب کرد. روزی در بین راه چون دید که راهنمای اصفهانی او ساکت مانده و او را مشغول نمی‌کند به وی گفت: بهتر است با هم سؤال و جواب کنیم هر کدام از ما که نتوانست جواب سؤالی را بدهد باید به دیگری یک تومان بپردازد. اصفهانی گفت: این شرط عادلانه نیست چون شما دنیادیده هستید و همه چیز را می دانید، بهتر است هر سؤالی را که شما نتوانستید جواب دهید یک تومان بدهید ولی اگر من نتوانستم پاسخ دهم پنج ریال بدهم. سیاح انگلیسی موافقت کرد و گفت حالا سؤالی بکن. اصفهانی گفت: این چه مرغی که در هوا دو پا دارد و وقتی بر زمین می‌نشیند یک پا بیشتر ندارد؟ سیاح پس از مدت‌ها تفکر گفت: “من نمی‌دانم بیا این یک تومان را بگیر”. بعد از مرد اصفهانی پرسید که: “خب حالا خودت بگو آنچه مرغی است”
اصفهانی جواب داد من هم نمی‌دانم بیا این پنج ریال را بگیر!

 

منبع: کتاب لبخند، تألیف مهدی آذر یزدی، تاریخ انتشار ۱۳۳۳ شمسی

داستان کوتاه و خنده دار ماجرای مرد اصفهانی و جهانگرد انگلیسی