داستان کوتاه و واقعی جواب تولستوی
داستان کوتاه و واقعی جواب تولستوی

داستان کوتاه و واقعی جواب تولستوی روزی لئون تولستوی در خیابان در حال قدم زدن بود که ناآگاهانه به زنی تنه زد زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد تولستوی کلاهش را از سرش برداشت  و محترمانه معذرت خواهی کرد […]

داستان کوتاه و واقعی جواب تولستوی

داستان کوتاه و واقعی جواب تولستوی

روزی لئون تولستوی در خیابان در حال قدم زدن بود که ناآگاهانه به زنی تنه زد

زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد

تولستوی کلاهش را از سرش برداشت  و محترمانه معذرت خواهی کرد

و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم

زن که بسیار شرمگین شده بود عذر خواهی کرد

و گفت : چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟

تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید !!!

داستان کوتاه و واقعی جواب تولستوی