مجموعه شعر زیبا فروغ فرخزاد به نام عاشقانه و بیوگرافی فروغ فرخزاد
مجموعه شعر زیبا فروغ فرخزاد به نام عاشقانه و بیوگرافی فروغ فرخزاد

مجموعه شعر زیبا فروغ فرخزاد به نام عاشقانه و بیوگرافی فروغ فرخزاد Love Poems of Forough Farrokhzad   گوهری کمیاب به شعر و ادب فارسی ایران درخشید با صدای دلنواز و شعر هایی کم نظیر , فروغ فرخزاد معروف به فرخ متولد تهران در هشتمین روز از دهمین ماه سال هزارو سیصدوسیزده چشم به جهان […]

مجموعه شعر زیبا فروغ فرخزاد به نام عاشقانه و بیوگرافی فروغ فرخزاد

شعر زیبا فروغ فرخزاد به نام عاشقانه

Love Poems of Forough Farrokhzad

 

گوهری کمیاب به شعر و ادب فارسی ایران درخشید با صدای دلنواز و شعر هایی کم نظیر , فروغ فرخزاد معروف به فرخ متولد تهران در هشتمین روز از دهمین ماه سال هزارو سیصدوسیزده چشم به جهان گشود.فروغ فرخزاد شاعری با احساس , روح او آرام و قرار نداشت و به دنبا زمان و مکان و اتفاق خاصی بود تا همه حسش آرام گیرد.فروغ همیشه نهایت حقایق زندگی را دریافت میکرد و بیان.

بیوگرافی فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد در یک خانواده پرجمعیت ۹ نفری بزرگ شد.مادری با احساس و ساده و خوش باور اما پدرش سرهنگ و یک نظامی سخت گیر.فروغ در سال هزاروسیصدوسی به دلیل اختلاف زناشویی و شخصی که احتمالا از تفاوت افکار او با پرویز همسرش نشات میگرفت به خانه کودکی خود در تهران بازگشت و اولین شعرش را به عنوان "گناه" سرود و در مجله ای به نام روشنفکر به چاپ رساند.

فروغ در سال هزاروسیصدوسی و چهار نهایتا از همسرش پرویز جدا میشود و قانون پسرش کامیار را از او میگیرد حتی حق دیدنش را !فراغ دوری و ندیدن فرزندش کامیار به ۱۶ سال طول کشید و حتی تا آخر عمرش نیز فرزندش کامیار را ندید.
سر انجام فروغ در سانحه ی رانندگی در سال هزارو سیصدو چهل و پنج / بیست و چهار بهمن تصادف کرد و به بیمارستان منتقل شد ,قبل از هر اقدام پزشکی جان سپرد و پیکرش را دو روز بعد در یک روز برفی در گورستان ظهیرالدوله دربند به خاک سپردند
وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سایهء مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه ها پر بارتر

ای در بگشوده بر خورشیدها

در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

ای دل تنگ من و این بار نور؟

هایهوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم

هرکسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن

رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها

سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش، نیش ماران یافتن

زهر در لبخند یاران یافتن

زر نهادن در کف طرارها

آه، ای با جان من آمیخته

ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان

همچنین بخوانید:  اس ام اس عاشقانه جدید خیلی قشنگ و تاپ

آمده از دور دست آسمان

جوی خشک سینه ام را آب تو

بستر رگهایم را سیلاب تو

در جهانی اینچنین سرد و سیاه

با قدمهایت قدمهایم براه

ای به زیر پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته

گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه، ای بیگانه با پیرهنم

آشنای سبزه واران تنم

آه، ای روشن طلوع بی غروب

آفتاب سرزمین های جنوب

آه، آه ای از سحر شاداب تر

از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این، این خیرگیست

چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد

از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم، من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات

خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج های لذت در تنم

ای خطوط پیکرت پیرهنم

آه  می خواهم که بشکافم ز هم

شادیم یک دم بیالاید به غم

آه، می خواهم که برخیزم ز جای

همچو ابری اشک ریزم های های

این دل تنگ من و این دود عود ؟

در شبستان، زخمه های چنگ و رود ؟

این فضای خالی و پروازها؟

این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لای لائی سِحر بار

گاهوار کودکان بیقرار

ای نفسهایت نسیم نیمخواب

شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من

رفته تا اعماق دنیا های من

ای مرا با شور شعر آمیخته

اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی

شعر زیبا فروغ فرخزاد به نام عاشقانه

شعرهای فروغ فرخزاد

نه امیدی که بر آن خوش کنم دل

نه پیغامی نه پیک آشنایی

نه در چشمی نگاه فتنه سازی

نه آهنگ پر از موج صدایی

ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت

سحر گاهی زنی دامن کشان رفت

پریشان مرغ ره گم کرده ای بود

که زار و خسته سوی آشیان رفت

اشعار فروغ فرخزاد

ودر تمام شهر

قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند

وقتی که چشم های کودکانه ی عشق مرا

با دستمال تیره ی قانون می بستند

و از شقیقه های مضطرب آرزوی من

فواره های خون به بیرون می پاشید

چیزی نبود . هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری

دریافتم : باید ، باید ، باید

دیوانه وار دوست بدارم

اشعار فروغ فرخزاد

دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو

اشعار فروغ فرخزاد

اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم…

مجموعه شعر زیبا فروغ فرخزاد به نام عاشقانه و بیوگرافی فروغ فرخزاد