داستان ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را
داستان ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را | داستان ضرب المثل خروسی بود بال و پرش رنگ طلـا ، انگاری پيرهنی از طلـا، به تن كرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمایی می كرد . خروس ما اينقدر قشنگ بود كه اونو خروس زری پيرهن پری صدا […]
داستان ضرب المثل فواره چون بلند شود سرنگون شود
داستان ضرب المثل فواره چون بلند شود سرنگون شود | داستان ضرب المثل فواره چون بلند شد سرنگون شود… یعنی هر صعودی یه سقوطی داره… که البته باید فقط در مادیات اینطور باشد… صعود معنویات سقوط نداره… اما گفته اند که خاندان برمک خاندانی ایرانی بودند که در دربار عباسیان نفوذ فراوان داشتند و تعدادی ازآنها […]
از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری
از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری | داستان ضرب المثل در نور کم غروب، زن سالخورده ای را دید که در کنار جاده درمانده ،منتظر بود در آن نور کم متوجه شد که او نیاز به کمک دارد جلوی مرسدس زن ایستاد و از اتومبیلش پیاده شد در این یک ساعت گذشته […]
داستان ضرب المثل یک خشت هم بگذار در دیگ
داستان ضرب المثل یک خشت هم بگذار در دیگ | داستان ضرب المثل عروس خودپسندی ، آشپزی بلد نبود و نزد مادرشوهرش زندگی مي كرد . مادرشوهر پخت و پز را بعهده داشت . يک روز مادرشوهر مريض شد و از قضا آن روز مهمان داشتند . عروس می خواست پلو بپزد ولی بلد نبود ، […]
داستان ضرب المثل ماست هایشان را کیسه کردند
داستان ضرب المثل ماست هایشان را کیسه کردند | داستان ضرب المثل اصطلـاح ماست هایشان را کیسه کردند کنایه از : جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا دست از کار خود برداشتن است. ژنرال کریم خان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب ناصرالدین شاه قاجار بود. گدایان و بیکاره […]
داستان ضرب المثل زیر آب زدن
داستان ضرب المثل زیر آب زدن | داستان ضرب المثل زیرآب، در خانه های قدیمی تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب تصفیه شده نبود معنی داشت. زیرآب در انتهای مخزن آب خانه ها بوده که برای خالی کردن آب، آن را باز میکردند. این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز […]
داستان ضرب المثل تنبل خانه شاه عباسی
داستان ضرب المثل تنبل خانه شاه عباسی | داستان ضرب المثل هنگامی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او می گویند: مگه تنبلخونه شاه عباسه؟ امروز به ریشه یابی این مثل عامیانه می پردازیم. شاه عباس کبیریک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در […]
داستان ضرب المثل کفگیر به ته دیگ خورده
داستان ضرب المثل کفگیر به ته دیگ خورده | داستان ضرب المثل برای پختن پلو به مقدار زياد از قابلمه های بزرگی به نام ديگ استفاده می كنند. و از قاشق های بزرگی بنام كفگير برای هم زدن و كشيدن پلو استفاده می شود . در زمانهای قديم كه مردم نذر می كردند و غذا مي […]
داستان ضرب المثل زد که زد خوب کرد که زد
داستان ضرب المثل زد که زد خوب کرد که زد | داستان ضرب المثل هر وقت روستایی ساده دلی بنشیند و «خیال پلو» بپزد و آرزوهای دور و دراز ببافد حاضران این مثل را می زنند. می گویند یك روز زنی كه شغلش ماست فروشی بود، ظرف ماستش را رو سرش گذاشته بود و برای فروختن […]
داستان ضرب المثل هیهات هیهات
داستان ضرب المثل هیهات هیهات | داستان ضرب المثل هیهات هیهات عبارت بالا که جنبه افسوس و ندامت دارد هنگامي به کار برده مي شود که از انجام کاري نادم و متاسف شده باشند و يا بخواهند کسي را از ارتکاب به اعمال غير معقول که ناشي از علت جهالت يا جواني است بر حذر دارند. […]
داستان هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی
هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی | داستان ضرب المثل چون كسی به دیگری بدی كند یا در مجلسی یك نفر از بدی هایی كه با او شده صحبت كند مردم می گویند آنكه برای تو چاه می كند اول خودش در چاه می افتد. در زمان پیامبر اسلام شخصی كه دشمن […]
داستان ضرب المثل قوز بالا قوز
داستان ضرب المثل قوز بالا قوز | داستان ضرب المثل قوز بالا قوز هنگامی كه یك نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم كاری مصیبت تازه ای هم برای خودش فراهم می كند این مثل را می گویند. یك قوزی بود كه خیلی غصه می خورد كه چرا قوز دارد؟ یك شب مهتابی از خواب بیدار […]
داستان ضرب المثل اشک تمساح می ریزد
داستان ضرب المثل اشک تمساح می ریزد | داستان ضرب المثل گریه دروغین را به اشك تمساح تعبیر كرده اند. خاصه گریه و اشكی كه نه از باب دلسوزی، بلكه از رهگذر ریا و تلدیس باشد، تا بدان وسیله مقصود حاصل آید و سو نیت گریه كننده جامه عمل بپوشد. سابقا معتقد بودند كه غذا و […]
داستان ضرب المثل از خجالت آب شد
داستان ضرب المثل از خجالت آب شد | داستان ضرب المثل آدمی را وقتی خجلت و شرمساری دست دهد بدنش گرم می شود و گونه هایش سرخی می گیرد. خلاصه عرق شرمساری كه ناشی از شدت وحدت گرمی و حرارت است از مسامات بدنش جاری می گردد. عبارت بالا گویای آن مرتبه از شرمندگی و سر […]
داستان ضرب المثل یک کلاغ ، چهل کلاغ
داستان ضرب المثل یک کلاغ ، چهل کلاغ | داستان ضرب المثل ننه کلاغه صاحب یک جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه کلاغ کمی بزرگتر شد . یک روز که ننه کلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجه اش گفت : عزیزم تو هنوز پرواز کردن بلد نیستی نکنه وقتی من خونه […]