اشعار فروغ فرخ زاد شعر زندگی
اشعار فروغ فرخ زاد شعر زندگی آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم نه به فکرم که رشته پاره کنم نه بر آنم که از تو بگریزم همه ذرات جسم خاکی من از تو، ای شعر گرم، در سوزند آسمان های صاف را مانند که لبالب ز بادهء روزند با […]
اشعار فروغ فرخزاد آن روزها Forough Farrokhzad
اشعار فروغ فرخزاد آن روزها Forough Farrokhzad آن روزها رفتند آن روزهای خوب آن روزهای سالم سرشار آن آسمان های پر از پولک آن شاخساران پر از گیلاس آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچک ها – به یکدیگر آن بام های بادبادک های بازیگوش آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها […]
شعر فروغ فرخزاد در میان تاریکی Forough
شعر فروغ فرخزاد در میان تاریکی Forough میان تاریکی ترا صدا کردم سکوت بود و نسیم که پرده را می برد در آسمان ملول ستاره ای می سوخت ستاره ای می رفت ستاره ای می مرد شعر فروغ فرخزاد در میان تاریکی Forough ترا صدا کردم ترا صدا کردم تمام هستی من چو یک پیالهء […]