حکایت های بهلول - نمکستان
داستان بهلول و آب انگور
داستان بهلول و آب انگور روزی یکی از دوستان بهلول گفت : ای بهلول! من اگر انگور بخورم آیا حرام است؟ بهلول گفت : نه! پرسید : اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم آیا حرام است؟ بهلول گفت : نه!
داستان کوتاه بهلول به نام شکستن سر استاد
داستان کوتاه بهلول به نام شکستن سر استاد روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید : من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم ! یک اینکه می گوید : خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده […]
داستان های شنیدنی بهلول تخت پادشاهی
داستان های شنیدنی بهلول تخت پادشاهی روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و واهمه بر تخت خلیفه نشست غلامان دربار چون آن حال بدیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند هنگامی که خلیفه وارد شد […]