داستان کوتاه آموزنده و واقعی عیادت مرد ناشنوا از همسایه بیمار
داستان کوتاه آموزنده و واقعی عیادت مرد ناشنوا از همسایه بیمار عیادت مرد ناشنوا از همسایه ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود […]
داستان کوتاه آموزنده و واقعی مردی که در اتاقش را قفل می زد
داستان کوتاه آموزنده و واقعی مردی که در اتاقش را قفل می زد مردی که در اتاقش را قفل می زد می گویند که ایاز غلام سلطان محمد غزنوی ، در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان ، در دربار پادشاه صاحب منصب شد. او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر […]
داستان کوتاه زیبا و آموزنده سه سوال در مورد خدا
داستان کوتاه زیبا و آموزنده سه سوال در مورد خدا داستان کوتاه در مورد خدا سلطان به وزیر گفت ۳ سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی. سوال اول: خدا چه میخورد؟ سوال دوم: خدا چه می پوشد؟ سوال سوم: خدا چه کار میکند؟ وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت […]
داستان کوتاه و آموزنده شاهزادگان مصری
داستان کوتاه و آموزنده شاهزادگان مصری دو شاهزاده در مصر بودند ، یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت . عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد . پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت : من به سلطنت رسیدم و تو همچنان در […]
داستان کوتاه آموزنده مسیر سخت پولدار شدن
داستان کوتاه آموزنده مسیر سخت پولدار شدن مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت: از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: با سه تا از رفیق های […]
داستان کوتاه آموزنده و جالب قربانی کردن
داستان کوتاه آموزنده و جالب قربانی کردن یه روز گاو پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه ، کشاورز دامپزشک میاره . دامپزشک میگه : ” اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش وایسته گاو رو بکشید “ گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه: “بلند شو بلند شو” گاو هیچ حرکتی نمیکنه… […]
داستان آموزنده و زیبای برنده مسابقه زیبایی
داستان آموزنده و زیبای برنده مسابقه زیبایی نمکستان : یک شرکت موفق محصولات زیبایی در یک شهر بزرگ از مردم خواست که نامه ی مختصری درباره زیباترین زنی که می شناسد همراه با عکس آن زن برای آنها بفرستند.در عرض چند هفته هزار نامه به شرکت ارسال شد. نامه ای بخصوصی توجه کارکنان را جلب […]
داستان کوتاه آموزنده پیشگوی پادشاه
داستانهای کوتاه | داستان پیشگوی پادشاه | داستان کوتاه نمکستان : داستان زیبا و اموزنده در مورد پیشگویی برای پادشاه را برای شما آماده کرده ایم که بسیار خواندنی می باشد. در ادامه با ما همراه باشید. داستان زیبا و آموزنده پیشگویی برای پادشاه نادان : روزی پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت […]
داستان کوتاه و زیبای راز زندگی کجاست ؟
داستان راز زندگی | داستان های کوتاه | راز زندگی کجاست ؟ در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید، فرشتگان مغرب را به بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند. یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: آن را در زمین مدفون کن ، فرشته […]
داستان کوتاه آموزنده تله موش
داستان کوتاه آموزنده تله موش موشی از شکاف دیوار کشاورز و همسرش را دید که بستهای را باز میکردند. فهمید که محتوی جعبه چیزی نیست مگر تله موش، ترس وجودش را فرا گرفت. به سمت حیاط مزرعه که میرفت، جار زد : تله موش تو خانه است. تا به همه اخطار بدهد. مرغک قدقد کرد […]
داستان کوتاه این صورتحساب قبلا پرداخت شده است
داستان کوتاه این صورتحساب قبلا پرداخت شده است روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.
داستان کوتاه جالب و آموزنده راهی آسان تر
داستان کوتاه جالب و آموزنده راهی آسان تر هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبرو شد
داستان کوتاه و آموزنده ی روزی ما در دست خداست
داستان کوتاه و آموزنده ی روزی ما در دست خداست دوستی می گفت : در یکی از روزهای زمستان ، از منزل خود به سوی محل کارم خارج شدم …
داستان کوتاه چقدر کارمان را دوست داریم!
داستان کوتاه چقدر کارمان را دوست داریم! نمکستان : یکی از مدیران آمریکایی که مدتی برای یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود ، تعریف کرده است که :
داستان کوتاه زیبا و آموزنده یکی از بستگان خدا
داستان | داستان کوتاه یکی از بستگان خدا | داستان کوتاه شب کریسمس بود و هوا ، سرد و برفی . پسرک ، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد …